فرزندان مهاجران خارجی اگر با زبان مادری خود آشنا نباشند و آن را نیاموزند بیشتر دچار بحرانهای روحی و گرفتاریهای ناشی از دو فرهنگ بودن میشوند و شخصیت آنان به طور کامل رشد نمیکند
فرزندان مهاجران خارجی اگر با زبان مادری خود آشنا نباشند و آن را نیاموزند بیشتر دچار بحرانهای روحی و گرفتاریهای ناشی از دو فرهنگ بودن میشوند و شخصیت آنان به طور کامل رشد نمیکند
مقدمه:
فارسی زبان مادری ما است، زبانی است که آثار ادبی بسیار زیبا بدان سروده شده، زبانی است لطیف و پرمایه، زبانی است غنی و والا. بنابر این نباید نیازی به استدلال در اهمیّت این زبان و لزوم یادگیری آن باشد.
گروه بزرگی از ایرانیان اینک در نقاط مختلف جهان پراکندهاند و برای نخستین بار با این مشکل زبان محل و زبان مادری روبرو هستند. کسانی که در سنین بالا از ایران خارج شدهاند چنین مشکلی ندارند. این گروه سالهای یادگیری و تکوین زبان مادری را در ایران گذراندهاند و اگر ارتباط خود را با آثار و نوشتههای فارسی حفظ کنند و اگر با برنامه معینی سطح مطالب خواندنی خود را بالا ببرند، مخصوصاً آثار ادبی اعم از نظم و نثر را مطالعه نمایند، بهیچوجه دچار مشکلی نخواهند شد.
مشکل با گروهی است که در سنین پایین خردسالی همراه پدر و مادرشان از ایران خارج شدهاند و اینک بعد از گذشتن چند سال در آستانه بلوغ و جوانی قرار دارند، به این گروه باید اطفالی را که در خارج به دنیا آمدهاند افزود. چه از ازدواج بین ایرانیان و چه از ازدواجهای مختلط- اینگونه اطفال را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: یک دسته آنهایی هستند که اصولاً فارسی نمیدانند، مخصوصاً اگر ساکن آمریکا یا کانادا باشند. اینان به همان زبان انگلیسی یا پدر و مادر صحبت میکنند. دسته دیگر گروه کوچکی است که فارسی میدانند: اینان با مجاهدت پدر و مادر و کوشش خودشان توانستهاند این زبان را هم یاد بگیرند. گروه بزرگتر دیگری نیز هست. این گروه شامل کسانی است که فارسی میدانند ولی تجربه نشان داده که اغلب نمیتوانند حتی ده دقیقه گفتگویی را منحصراً به فارسی ادامه دهند. جملات و لغات و افعال فارسی را بطور پراکنده با زبان کشور جدید خود مخلوط نموده و از هر کدام آنچه آسانتر به ذهن میآید را انتخاب مینمایند و اگر دو یا سه زبان خارجی بدانند، این اختلاط شدیدتر شده همه زبانها را درهم و برهم بکار میبرند. در خانوادههایی که پدر و مادر نیز به همه زبانهایی که طفل میداند آشنا هستند، این حالت شدیدتر است. سرانجام گروهی که پدر و مادرشان به عمد و قصد و یا از روی اجبار و ندانستن زبان دیگر فقط فارسی با فرزندان خود حرف زدهاند اما کوشش فعالی در یاد دادن فارسی به آنها ننمودهاند. طبعاً دایره اطلاعات و معلومات آن عدّه کم است و از حدود گفتگوی معمولی تجاوز نمیکند. از دو گروه بالا حتی برخی الفبای فارسی را نیز نمیدانند.
هدف از گفتگوی صریح و بی پرده در مسأله زبان فارسی تنها یک چیز است و آن یافتن راه حلّی برای فارسی آموزی بطور جدی و پیگیر است. خروج هزاران ایرانی از کشور خود و سکونت در کشوری بیگانه با فرهنگی غریبه و محیطی نامأنوس و زبانی ناآشنا طبعاً مشکلات اجتماعی و فرهنگی فراوانی همراه خود داشته است و عدم توجه به مسأله زبان فارسی در سالهای پر تلاطم اوّلیه میتواند موجّه بنظر آید. برای والدین مهم آن بوده که فرزندانشان هر چه زودتر با زبان کشور جدید خود آشنا شده و بتوانند در مدرسه معادل کلاسی که در ایران میرفتهاند وارد شوند و دوشادوش شاگردان آن مملکت تحصیل را ادامه داده، نمرات خوب بگیرند. درسها که به زبان بیگانه باشد طبعاً وقت بیشتری میگیرد ضمیر طفل و مراکز یادگیری زبان در مغز متوجّه زبان جدید میشود. در مدرسه پنج - شش ساعت به آن زبان میشنود و حرف میزند با همشاگردان خود بعد از ساعات درس با همان زبان مکالمه میکند، جلوی تلویزیون همان زبان را میشنود و طبعاً زبان جدید به تمامی جایگزین زبان فارسی میشود و اگر بطور پراکنده و مختصر جملهای یا کلمهای از پدر و مادر بهفارسی بشنود، آن کلمه مانند قطره آبی بر سطحی روغنی میلغزد و از حافظه بیرون میافتد. پدر و مادر نیز بخاطر وضع جدید طفل و زیادی دروسش اصراری بر این که فارسی را نیز مانند زبان محلی بطور جدی بیاموزد ندارند.
این استدلال تا حدی معقول و درست است ولی یک نکته نباید فراموش شود؛ آن قدرت یادگیری خارقالعاده زبان در اطفال و نوباوگان است. از لحاظ علمی ثابت شده که یک طفل میتواند به آسانی و در کمال سهولت سه یا چهار زبان را همزمان یاد بگیرد و در همه آنها پیش برود و به همه آنها بنویسد و بخواند، بهشرط آن که بطور جدی و با برنامهای مرتب و پیگیر این کار ادامه یابد.
علاوه بر آن این نکته نیز مورد تأئید جامعه شناسان است که فرزندان مهاجران خارجی اگر با زبان مادری خود آشنا نباشند و آن را نیاموزند بیشتر دچار بحرانهای روحی و گرفتاریهای ناشی از دو فرهنگ بودن میشوند و شخصیت آنان به طور کامل رشد نمیکند. مثلاً آن دسته از کودکان ایرانی که زبان فارسی نمیدانند، در منزل خود فار سی میشنوند امّا چیزی نمیفهمند هیجانات و احساسات والدین را از رسیدن نامهای از ایران میبینند، نامه را نگاه میکنند و از خطوط آن چیزی درک نمیکنند با کلماتی مثل ایران و نوروز و سیزده بدر و یا شهرهایی که نام آنها زیاد برده میشود از قبیل شیراز و تبریز و مازندران و غیره آشنا هستند. اما ذهن و فکرشان با این امور غریبه است اگر میهمان ایرانی داشته باشند از میهمانی و گفتگوها هیچ نمیفهمند مگر آن که میهمان فرزندان خود را هم آورده باشد که در آن صورت بزرگترها در یک جا فارسی حرف میزنند و کوچکترها در اطاق دیگر به زبان محلی. از همه مهمتر: زبان نه فقط وسیله ارتباط است بلکه وسیله بیان عواطف و احساسات و خواستهها نیز هست، ایجاد رابطه کامل عشق و محبت بین پدر و مادر و اطفال لازمهاش آن است که طرفین با یک زبان مشترک که با زیر و بم و اصطلاحات آن آشنا هستند ارتباط برقرار سازند. این ارتباط معنوی و روحی به سختی میتواند از طریق دو زبان مختلف که هر دو طرف متقابلاً آنها را بطور ناقص میدانند، برقرار گردد. کودک خود را در خانه و در محیط فرهنگی پدر و مادر بیگانه احساس میکند. شکاف بین دو فرهنگ و دو برداشت و دو زبان روز بروز بیشتر میشود و طفل که بطور نیم بند یک پا در این فرهنگ و پای دیگر را در فرهنگ غالب مملکت جدید خود داشته در سنین رشد و بزرگی از این بیهویتی و بیفرهنگی صدمه خواهد خورد.
به همین جهت در برخی از کشورها که خیلی روی این مسائل مطالعه نمودهاند تدریس زبان مادری به اطفال مهاجران و پناهندگان، اجباری و از وظایف دولت است. با کلید زبان مادری طفل ارتباطی متعادل و هماهنگ با فرهنگ قبلی خود برقرار کرده و از آن طریق با دنیای پدر و مادر خود آشنا میشود. در عین حال چون زبان کشور جدید خود را نیز آموخته است، لذا نیمی از وجودش را بیگانه و خالی و تهی از مفهوم احساس نمیکند.
زبان تنها یکی از مظاهر فرهنگی و وسیله بیان و تعبیر بخشی از فرهنگ است، لذا آن را باید برای شناساندن سایر بخشها و جلوهها به کار گرفت و اطفال را به آداب و رسوم زیبا و جشنها و داستانها و افسانهها و هنر و ادبیات و مظاهر دیگر فرهنگ ایرانی آشنا و علاقمند کرد، به نحوی که به فارسی دانستن افتخار کنند و بهره بردن از آن همه سرمایههای تمدّنی کهن را غنیمت دانند و از عمق دل راضی و خشنود باشند .
اینکه چگونه به کودکانمان فارسی بیاموزیم. بستگی به وضع هر خانواده و امکانات آن و وقتی دارد که بخواهند صرف این کار شود. آنچه در این زمینه مهم و ضروری است تصمیمی است قاطع و خستگی ناپذیر همراه با تشویق و ترغیب و ایجاد شوق در کودکان و نوجوانان. همچنین توجه به این مطلب که هیچ سنی برای یادگرفتن دیر نیست . ) برگرفته از مقاله دکتر فریدون وهمن (
مشکلات و راهکارها:
آموزش فارسی مانند هر زبان دیگری، باید همراه با نیرو، بشاشت، سرزندگی استاد و فراگیران باشد. برای دستیابی به این شرایط، فنون و ابزارهای گوناگونی وجود دارد که استاد باید آنان را فراگیرد. تدریس زبان فارسی همچنین باید از طریق ارائه اطلاعات فرهنگی و به کارگیری بازی های آموزشی به یک فعالیت سرگرم کننده و سازنده مبدل شود. برخی از این جستارها و فنها که در زیر به بحث درباره آنها میپردازم برای آموزش همه زبانها به کار بردهمیشود و برخی دیگر ویژه آموزش زبان فارسی است.
سرزندگی در آموزش زبان به این معناست که استاد باید با انرژی و توان بسیار و با آمادگی فراوان به کلاس درس وارد شود و با همان توان و نیرو آن را تا به انتها هدایت کند. استاد زبان باید در همه حال با فراگیران در ارتباط باشد و پیوسته از آنان بخواهد که واژهها و جملههای جدید را تکرار کرده، گاه خود نیز بر اساس الگوهای داده شده جمله های نویی بسازند فراگیران نیز بایستی در فعالیتهای دسته جمعی شرکت کنند و آنچه را که میآموزند در کلاس به کار برند. برای نیل به این هدف میتوان از روش فراگیری همگانی یا همیارانه (Cooprative Learning) استفاده کرد. این روش همان طور که در مورد آموزش ادبیات مؤثر است در آموزش زبان هم میتواندکمک زیادی برای برپایی جلسات پر تحرک و کارآمد آموزشی بکند. بر طبق این روش فراگیران در جریان آموزش و یادگیری فعالانه شرکت میکنند. آنها در گروههای کوچک که تحت نظارت دائم هستند با یکدیگر به بازیهای آموزشی میپردازند و یا برای مثال با یکدیگر, سعی در نوشتن یک قطعه انشایی درباره یک موضوع ویژه مینمایند. بر طبق این روش اعضای گروه باید به گونه مثبتی به یکدیگر متکی باشند و در برابر سهمی که در انجام کار به عهده میگیرند مسئول باشند, از سهم دیگران نیز باخبر باشند و تمام این کارها را با یکدیگر انجام دهند. در نتیجه این همکاری گروهی, اعضا با مهارتهای رهبری, اطلاع رسانی, تصمیم گیری, و مدیریت آشنا و از آنها در عمل استفاده میکنند و نیز گروه این فرصت را مییابد که کار خود را ارزیابی کند و راههای بهتر شدن کار خود را پیدا کند. از پیش شرطهای این روش هم این است که دانشجویان قبل از آمدن به کلاس مطالعه خود را انجام داده باشند و سپس همگی در کلاس فعال باشند. این شیوه به ما کمک مى کند که انگیزه مطالعه و عشق به یادگیری زبان فارسی را در فراگیران زنده نگاه داریم.
هنگامی کلاسهای درس سرگرم کننده است که خشک نباشد؛ امکان مشارکت همه فراگیران به طور مساوی در آن وجود داشته باشد؛ و آموزش در کلاس همراه با بازیهای آموزشی, موسیقی, شعر و آواز باشد. در این فعالیتها باید استاد فراگیران را به گروههای کوچک دو, سه یا چهار نفره تقسیم کند و از آنها بخواهد که با همکاری با یکدیگر یک جمله طولانی مثلاً در مورد اینکه شب گذشته چه کار کردهاند و چه غذایی خوردهاندبگویند. سپس لازم است نماینده گروه آن را خوانده و یا روی تخته بنویسد. یا استاد از آنها بخواهد که با استفاده از واژههایی که در آن روز فرا گرفتهاند یک نمایشنامه کوتاه نوشته, آن را اجرا کنند. در کلاسهای پیشرفتهتر, استاد ممکن است از فراگیران بخواهد که به دو گروه تقسیم شوند و درباره یک فیلم و یا رقابت ورزشی که در حال انجام است مناظره کنند.
بازیهای آموزشی بسیارند؛ از جمله مسابقه بیست سؤالی, بازی با واژهها (جای خالی را پر کنید) و بازی با فلش کارت (کارتهایی که روی آنها واژههایی نوشته شده و با در کنار هم قرار دادن آنها جمله ساخته میشود). مى توان از بازیهای سنتی ایرانی, و یا حل جدول کلمات متقاطع آسان نیز استفاده کرد. به طور کلی بازیهای آموزشی در کلاس زبان به چند دسته تقسیم مىشوند: بازیهای گفتاری و تلفظی، بازیهای نوشتاری و خواندنی، بازیهای هجایی و بازیهایی که از ترکیب اینها ساخته میشود. منابع بسیاری درباره بازیهای آموزشی وجود دارد که مى توان از آنها برای برای آموزش همه زبانها استفاده کرد. برخی از فعالیتها را میتوان با استفاده از وسایل ارتباط جمعی به ویژه با استفاده از برنامههای صدا و سیمای ایران انجام داد. با انجام این بازیها مهارتهای زبانی فراگیران افزایش مییابد اما استفاده از آنان محدود به این نیست. میتوان حتی برای انتخاب فراگیر برای رفتن پای تخته سیاه، ابتدا یک بازی انجام داد که لزوماً به خود زبان هم ربطی نداشته باشد. با این کار محیطی سرزنده و سرگرم کننده ایجاد میشود. نکته مهم در این رابطه، داشتن یک اتاق راحت و بزرگ است که علاوه بر صندلی راحت، امکان نشستن روی زمین هم وجود داشته باشد.
برای داشتن یک کلاس سازنده، باید هدفهای آن کلاس را دقیقاً مشخص کرد و به طور پیوسته به سمت آن هدفها حرکت کرد. برای مثال اولین هدف دوره ابتدایی زبان فارسی میتواند این باشد که در پایان آن فراگیر بتواند خود را با چند جمله معرفی کند، نیازهای عمومی خود را بیان کند، با فارسی زبانان درباره مسائل عادی و روزمره گفتگو کند، متنهای ساده را بخواند و سرانجام توانایی نوشتن یک بند مطلب را بدون اشتباه عمده داشته باشد. برای رسیدن به این اهداف, استاد باید مهارتهای چهارگانه گفتاری شنیداری، خواندن، نوشتاری داشجویان را تقویت کند و به طور دائم میزان پیشرفت این مهارتهای زبانی را نیز ارزیابی کند. معمولاً در فراگیری زبانهای خارجی روی این چهار مهارت همزمان کار میشود اما در مورد فارسی به علت وضعیت خاص الفبای آن لزومی ندارد که این همزمانی رعایت شود.
در واقع این اشتباه رابسیاری تکرار مى کنند و از روزهای نخستین به تدریس الفبا و شیوه نگارش فارسی مى پردازند. برای فراگیران خارجی و حتی برای ایرانیان نسل دوم و سوم که برای اولین بار به فراگیری زبان فارسی مى پردازند شروع با الفبا مشکل ساز است و به یک عامل بازدارنده تبدیل میشود. باید کار را از صداها شروع کرد و نه از شکل نوشتاری آنها. اگر دقت کنید، کودکان ما هم ابتدا حرف زدن را یاد مى گیرند و تازه پس از شش سال به مدرسه مى روند تا خواندن و نوشتن را بیاموزند. به علاوه ابتدا صدای حروف را یاد مى گیرند. بنابراین چرا ما باید به کسی که برای اولین بار با زبان فارسی آشنا مى شود پیش از حرف زدن نوشتن را بیاموزیم؟ آن هم نظام نوشتارىیی که به علت غریبه بودنش با زبان انگلیسی، هنگام آموزش، کمبودها و پیچیدگیهای فراوانی دارد.
اما هنگامی که با بزرگسالان یا کودکانی که انگلیسی نوشتاری را میدانند سر و کار داریم، میتوان خواندن و نوشتن را خیلی زود آغاز کرد. با وجود این در این حالت،بهتر است برای مدتی از الفبای لاتین استفاده کرد. این کار چند حسن دارد: اول اینکه، فراگیر (به ویژه کودکان ایرانی که در خارج به دنیا آمدهاند) با دیدن الفبای تقریباً دشوار عربی بلافاصله ناامید نمیشوند و با علاقه و کنجکاوی به فراگیری زبان ادامه میدهند. دوم اینکه فراگیرانی که عربی یا اردو یا ترکی عثمانی میدانند، نحوه تلفظ حروف در این زبانها را بر لهجه فارسی خود تحمیل نمیکنند(توجه داشته باشید که استفاده از حروف با صدا و بیصدای لاتین میتواند تلفظ نسبتاً دقیقی از صداهای فارسی را ارائه دهد). سوم اینکه با استفاده نکردن از حروف عربی از آغاز، استاد میتواند شرایط مساوی برای همه دانشجویان (که برخی از آنها ممکن است با نظام نوشتاری از پیش آشنایی داشته باشند) به وجود آورد. سرانجام استفاده موقت از این نظام لاتین به ما اجازه میدهد که بر مهارت خواندن، (که پیش از یا همزمان با گفتار مورد توجه است) نیز تأکید لازم کنیم. این روش و شیوه نگرش به تدریس الفبا سازنده است زیرا فراگیر در مدت چند هفته این توانایی را خواهد یافت که از آنچه در کلاس درس یادگرفته در عمل استفاده کند. و وظیفه در حقیقت این آموزگار است که با برپایی گردهماییهای دسته جمعی, فرهنگی,جشنوارههای فرهنگی و سینمایی, و با فراهم آوردن اطلاعات مربوط به صفحات فارسی در شبکه جهانی وب و طرز استفاده از آنها این امکان را برای دانشجو فراهم کند که فارسی را به عنوان یک زبان زنده و پربار فرا بگیرد. بسیاری از امریکاییان زبان را به این امید فرا میگیرند که به سرزمین آن زبان سفر کنند. پیش از اینکه چنین فرصتی برایشان به دست آید میتوان از راه فعالیتهای فرهنگی استفاده عملی از زبان فارسی را در خارج از کشور هم فراهم کرد تا فراگیر به فرهنگ و ادبیات ایران نیز هر چه بیشتر علاقمند شود و سعی کند در درسهای دیگری هم در این زمینهها ثبت نام کند.
به طور خلاصه، هنگام آموزش زبان فارسی همیشه باید اهداف آموزشی مشخصی را دنبال کرد، همیشه در حال ارزیابی بود و این فرصت را به وجود آورد که فراگیراز زبانی که فرا میگیرد در عمل استفاده کند، به علاوه هرگز نباید فراموش کرد که فراگیری زبان یکی از سالمترین تفریحات برای کودکان و جوانان باشد تا تعداد فراگیران آن افزایش یابد. (برگرفته از مقاله دکتر کامران تلطف)
بنابراین پیشنهاد میشود:
با توجه به آنچه از بررسیها و پرسشنامههای توزیع شده به دست آمده، در جهت کارایی بهتر آموزش زبان فارسی به خارجیان، باید مطالب زیر مورد توجه قرار گیرد:
1- تاسیس مراکز آموزش زبان فارسی به خارجیان که تمام برنامههای آموزش زبان فارسی از برنامهریزی تا اجرا را با همکاری وزارت آموزش و پرورش، وزارت امور خارجه و وزارت علوم و آموزش عالی مخصوصاً با همکاری بخشهای زبان خارجی ، ادبیات فارسی و آموزش زبان فارسی هدایت کند.
2- تاسیس مراکز آموزش زبان فارسی به صورت مستقل در نواحی پرجمعیتی که مخصوصاً گروه کثیری از ایرانیان زندگی میکنند تا هم در امر آموزش زبان فارسی به ایرانیان سعی شود و هم از فضاها و امکانات آموزشی برای زبان فارسی به خارجیان استفادهشود.
3- ترتیب سمینارهای بینالمللی بررسی مسائل آموزش زبان فارسی با شرکت استادان زبان فارسی در دانشگاههای عمده و بزرگ جهان و مراکز زبانآموزی در گروههای عربیزبان، انگلیسی زبان و... .
4- اعزام استادان و دبیران و کارشناسان تدریس زبان فارسی به دانشگاههای خارجی جهت کسب تجربه و همکاری با مراکز زبانآموزی.
5- دعوت استادان و دانشجویان خارجی که رشته تخصصی آنان آموزش زبان فارسی است به ایران و اعطاء فرصتهای مطالعاتی و تحقیقاتی به آنها.
6- ایجاد تسهیلات برای سفر به ایران مخصوصاً تورهای ارزان قیمت برای دانشجویان و استادان.
7- کمک به تاسیس یک دانشگاه بینالمللی ایرانی مخصوصاً برای تعلیم زبان فارسی و معرفی فرهنگ اسلامیایرانی.
8- تدوین مرکز تدوین و تولید کتابهای درسی در سطوح مختلف برای رفع نیازهای متناسب با هدفهای آموزشزبان در سطح مقدماتی، متوسطه و عالی.
9- تدوین مرکز تهیه و تدوین وسایل کمک آموزشی مثل آزمایشگاههای زبان، نوارهای صوتی و تصویری، فیلم و تمرینات و ... .
10- پیشبینی بوجههای لازم برای اجرای برنامههای زبانآموزی در خارج و داخل کشور در بوجه کل کشور به صورت مستقل و سالانه تا ضمانت لازم را برای تداوم برنامههای آموزش تامین نماید.
چگونه زبان مادری را در مهاجرت حفظ کنیم؟
مهاجران ضمن تلاش برای یافتن جایگاهی محکم تر در کشوری تازه، با نیازهایی تازه هم مواجه می شوند. برخی از این نیازها قبلا در زندگی آنها تقریبا مطرح نبوده است. مثلا حفظ هویت و زبان مادری.
این نیاز در مورد ایرانیان مهاجر در آمریکا نیز صادق است که اهمیت آن با طولانی شدن مدت اقامت آنها در این کشور، به ویژه در قالب آموزش زبان فارسی به کودکان و نوجوانان نمود می کند.
در شرایط مهاجرت زبان فارسی وسیله ای است که با آن، دنیای خارج از کشور به وطن پیوند می خورد. زبان فارسی پلی میشود برای ارتباطات عاطفی و پر کردن خلاء هایی که در هر جا و در هر مهاجری به نوعی به چشم می خورد. دیدار اقوام و سفر به ایران و شناخت ایران - که همواره برای گروهی از جوانان تجربه ای کاملا تازه است - نیاز آنها به یادگیری زبان فارسی را افزایش می دهد.
بدیهی است که خانواده ها در تشویق کودکان و نوجوانان به یادگیری زبان فارسی، نقش زیادی دارند که در عین حال نیازمند صبر و حوصله فراوانی از سوی آنهاست: صرف وقت و بوجود آوردن شوق آموزش در فرزندان در حیطه وظایف تازه خانواده در مهاجرت قرار می گیرد.
از آنجا که نیاز به یادگیری زبان فارسی موضوعی نیست که بطور دائم برای کودکان و نوجوانان مطرح باشد، شوق آنها هم در ابتدا چندان نیست. زبان انگلیسی، زبان مکالمه روزمره کودکان و نوجوانان ایرانی است و یادگیری زبان فارسی برای این گروه سنی و به ویژه آنهایی که در آمریکا به دنیا آمده اند، دشوار تر است.
آموزش زبان فارسی :
زبانشناسان زبان را مجموعهای از نشانههای قرادادی بین انسانها تعریف کردهاند. و روانشناسان زبان را چیزی جز تفکر و اندیشه نمیدانند. بنابراین برای ارتباط با اقوام دیگر و یا برای درک تفکر آنها باید زبانشان را بیاموزیم. و دیگران نیز برای شناختن ما به یادگیری زبانمان میپردازند.
آموزش زبان فارسی به خردسالان و یا بزرگسالانی که به زبانی دیگر صحبت میکنند و یا کودکان ایرانی که در خارج از کشور زندگی میکنند و کمتر با زبان فارسی تعامل دارند تفاوت دارد.
در مدارس ایران آموزش زبان فارسی در مناطقی که زبان مادریشان نیز فارسی است با مناطقی که بچهها تا قبل از ورود به دبستان به زبان دیگری مثلاً ترکی یا عربی صحبت میکنند نیز باید متمایز باشد.
عده زیادی از دانشآموزان مدارس فارسی در آمریکا یا اصلاً فارسی حرف نمیزنند و یا در حد خیلی ابتدایی به فارسی صحبت میکنند، و خانوادههایشان دوست دارند برای پیوند بیشتر آنها با هویت گذشتهیشان و توان ارتباط با اقوام ایرانی مانده در وطن کودکان زبان فارسی را یاد بگیرند اما شرایط موجود در خانههایشان برای یادگیری فارسی مناسب نیست:
1-تعداد زیادی از بچههایی که فارسی صحبت نمیکنند از خانوادههایی هستند که یکی از والدین آنها فارسیزبان نیست؛
2- عدهای از بچههای کوچکتر خانواده بیشتر در خانه با خواهر و برادر بزرگتر خود به انگلیسی حرف میزنند؛
3- در بعضی خانوادهها هم پدر و هم مادر هر دو فارسی زبانند ولی کار و مشغله خارج از خانه باعث میشود که آنها خیلی کم در خانه با بچه هایشان فارسی صحبت کنند.
برنامه آموزشی مدارس فارسی برای دانشآموزانی که به فارسی صحبت نمیکنند باید عمدتاً آموزش صحبت کردن به فارسی باشد. آموزش مکالمه به این گروه در حد فهم آنها و آمیختن آن ها با گروه همسطح آنها باعث میشود که علاقه آنها به یادگیری فارسی بیشتر شود و بیاموزند که یادگرفتن فارسی غیر ممکن نیست.
به این منظور باید چهار اصل مهم را در نظر گرفت:
1- این که دانشآموزان انگیزهای برای یادگیری فارسی ندارند.
2- والدین آنها نمیتوانند به آنها در تمرینهای مکالمه فارسی کمک کنند.
3- سطح کم دانش فارسی این دانشآموزان باعث میشود تا نتوانند خود را از مرحلهای که هستند به مرحله بالاتر برسانند، به اضافه هنوز در سنی نیستند که خودشان تصمیم بگیرند.
4- وسایل کمک آموزشی کافی برای آموزش مکالمه فارسی در مدارس موجود نیست.
بنابر آنچه گفته شد کلاسهای آموزش بچهها مانند کلاسهای آمادگی ایران باید سرشار از شعر های ساده و داستانهای کوتاه باشد تا بچهها با تکرار آن ها کلمات را یاد بگیرند و در بسیاری موارد با یادگیری شعرها اصطلاحات و جملهها فارسی را بهتر بیاموزند؛ برای جملهسازی میتوان از قانون جانشینی استفاده کرد، برای مثال: جمله "من توپ دارم" را در نظر بگیرید، دانشآموز با جایگزین کردن کلمات مختلف بجای توپ میتواند جملههای زیادی بسازد. یا به وسیله اجرای نمایش و ایفای نقش بوسیله بچهها یا عروسک که اگر بچه نقش را بازی کنند میتوانند آن نمایش را برای بچههای کلاسهای دیگر نیز بازی کنند و این هم انگیزه بیشتر برای یادگیری بوجود میآورد و هم باعث ایجاد نشاط و تنوع در کلاس میشود.استفاده از فیلمهای فارسی و برنامههای کودکان که از واژههای متداولتر و سادهتر استفاده میکنند نیز نقش مثبتی در یادگیری زبان فارسی دارد.به عبارت بهتر برای موفقیت بیشتر در آموزش مکالمه به زبان فارسی نکات و خصوصیات زیر میتواند مفید واقع شود:
1- شاگرد محور بودن: تاکید و کمک به زبانآموز در درک واقعی مفهوم جملهها، اصطلاحات و کلمات.
2- همکاری جمعی و شرکت در بحث: تشویق دانشآموزان به سهیم کردن دیگران در آموختههای خود، مذاکره، مباحثه و مشارکت در یادگیری نکات و مطالب گفتهشده
3- فعالیت جسمی: نشان دادن تصورات، فعالیتهای ذهنی و احساسی مورد یادگیری.
4- تشویق به عکسالعمل: ایجاد زمینه برای نمایش، بحث، هنر نمایی و امثال آن.
5- استفاده از منابع مختلف: نقد و بررسی فیلم و عکس یا گوش کردن به نقدهای دیگران.
6- به کارگیری تخیل: زبانآموزان نباید در قالب مطلب ارائهشده محدود و محصور باشند بلکه باید دید آنها گسترش یابد و ارتباط مطالب را با جنبههای مشابه و متفاوت بررسی کنند.
7- جستجوگری: بحثهای باز و پیشبینی نشده عاری از تعصب و قضاوتهای شخصی بین معلم و دانشآموز.
8- انجام تکالیف: زبانآموز باید پس از آموزش، تکالیفی هر چند مختصر انجام دهد.
9- بحث گروهی: گفتگو و بحث درباره مطالب، در گروههای چند نفره مفید است.
10- روش تدریس: برای تدریس" مکالمه" فقط یک روش وجود ندارد، بلکه میتوان از روشهای متفاوتی همراه با فنون و رویکردهای گوناگون استفاده کرد.
11- درک مطالب: مهمتر از همه این است که باید از صحبت کردن به زبان فارسی لذت برد. با توجه به نکات فوق و مشکل آموزش صحبتکردن به زبان فارسی" معلم وظیفهای سنگین بر عهده دارد.
بنابراین امر تدریس و آموزش باید مدام مورد ارزیابی قرار گیرد،و این نه برای مجازات معلم یا دانشآموز، بلکه برای آگاهی هردوی آنها از نتیجه تلاش و زحمت خود ضروری به نظر میرسد.
برای تمرین بیشتر دانشآموزانی که به خواندن خط فارسی تسلط ندارند اما میخواهند صحبت کردن را به زبان فارسی بیاموزند کتابهایی تهیه شدهاست که جملههای فارسی به خط لاتین نوشته شدهاست. تا دانشآموزان راحت تر زبان را یاد بگیرند. بعضی از این کتابها نیز به خط فنوتیک نگارش یافته است. و معادل انگلیسی آن نیز در روبروی جمله نوشته شدهاست و نوعی کتاب دو زبانه است. برخی نیز فقط به خط لاتین یا فنوتیک و بدون معادل انگلیسی آن نوشته شدهاست. تا علاقهمندان برای یادگیری بیشتر به آنها رجوع کنند.
روشهای تدریس زبان با تاکید بر آموزش گفتاری:
در تدریس زبان با رویکرد گفتار بنیاد از طریق شیوه های:الف) مستقیم : مهمترین روش های تدریس این شیوه عبارتند از: 1- روش بهگزینی 2- روش فعال 3- روش اصلاحی(شفاهی) 4- روش سمعی – شفاهی 5- روش سمعی – بصری 6- روش طبیعی 7- روش روانشناختی 8- روش کنترل مواد زبانی 9- روش شباهتهای زبانی.
ب) شیوه تک ساختی: تدریس زبان به صورت جمله به جمله برای راحتتر بودت فراگیران و استفاده از واژگان کمتر.
ج) شیوه تلقینی: با استفاده از نمایش و موسیقی و تاکید بر اهمیت نیروی شناخت نیمهآگاهانه انسانها به آموزش زبان دوم میپردازد.
د) شیوه برنامهریزی شده: در این شیوه آموزش به دو نوع است: 1- روش آموزش برنامه ریزی شده خطی که توسط اسکینر معرفی شد.2- روش برنامهریزی شده شاخه ای که توسط نورمان کراودر معرفی گردید.(روش تدریس زبان فارسی، 196 ، 1383بهمن زندی)
منابع:
1-زندی، دکتر بهمن، روش تدریس زبان فارسی، چاپ 1383
2 – کیهان فرهنگی سال ششم شماره10 صفحات 9-7
3-HTTP://WWW2. ncsu. Edu/effective _ teaching/
4- HTTP://WWW.Eurofarsi.com
5-http://Anahita.wordpress.com