« آفتاب پنهانی »
1/ آن خورشید غایب ( امام رمان ) از سرزمین عشق و عرفان می آید.
2/ دوباره پلک دل من می پرد نشانه ی چیست؟ شنیده ام که کسی به مهمانی دل می آید.
3/ مهمان دل من کسی است که هزار مرتبه از بهار سرسبز تر است کسی آنچنان حیرت آور که تو خود می دانی.
4/ او کسی است که آغازگر پرواز و پایان بخش سفر عشق است.
5/ ابرها از دوری تو می گریند ظهور کن که این فضای غم آلود شاد شود و دل ها از افسردگی بیرون بیایند.
6/ تو متعلق به سرزمینی هستی که همه جایش آباد است. ظهور کن تا این سرزمین در حال نابودی آباد گردد.
7/ عشق در کنار نام تو متوقف شد بیا که با یاد تو در دل ما آرامشی طوفانی ایجاد می شود.