پیچک

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که بى دانستن فقه به بازرگانى پرداخت خود را در ورطه ربا انداخت . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
علی کاظمی[10]
علی کاظمی- کارشناس ارشد آموزش زبان فارسی- تهران

خبر مایه

  

 

« امید دیدار »

1/ دوری از معشوق اگر همراه با بی وفایی نباشد بسیار شیرین و لذت بخش است.

2/ اگر چه دوری از معشوق تلخ و ناگوار است اما امید دوباره دیدنش بسیار شیرین است.

3/ اگر امید دیدار دوباره ی معشوق در میان نباشد غم و اندوه تنهایی، دلپذیر خواهد بود.

4/ اگر یک روز چهره ی معشوق خود را ببینم تحمل غم و اندوه صد ساله برایم دشوار نخواهد بود.

5/ اگر یک روز با معشوق خود شهد و شیرینی بخورم غم و اندوه صد ساله را فراموش می کنم.

6/ ای دل نه تو کمتر از باعبان هستی و عشق تو هم کمتر از گلستان نیست. ( همان گونه که باغبان عاشق گلستان است تو هم باید عاشق باشی)

7/ آیا نم بینی هنگامی که باغبان گلی می کارد چه اندازه سختی ها را تحمل می کند تا گلی شکوفا شود.

8/ باغبان شب و روز بی خواب و غذا می ماند. گاهی با کوتاه کردن شاخه های زاید آن را پیرایش می کند و گاهی آبیاریش می کند.

9/ گاهی برای رشد گل خواب به چشمانش نرفته و گاهی از خار گل دستش زخمی شده است.

10/ به این امید آن همه رنج و سختی را تحمل می کند که روزی بر بوته هایش گلی شکوفا شود.

11/ آیا نمی بینی کسی را که بلبلی خوش آواز دارد که از نغمه ی او دل شاد می شود.

12 / از بلبل خود شب و روز مراقبت می کند و از چوب های خوش بو مانند عود و ساج برایش لانه می سازد.

13/ همیشه به بلبل خود خوشنود و خوش دل است به این امید که برایش آوازی خوش بخواند.

14/ تا زمانی که ماه و خورشید طلوع می کنند( تا همیشه ) من به وصال معشوق امید دارم.

15/ درخت مهربانی در دل من به چه چیزی شبیه است؟ به سرو بستان که همیشه سبز است.

16/ نه در روز سرما شاخه های این درخت خشک می شود و نه در روز گرما برگهایش زرد می شود.

17/ پیوسته این درخت سرسبز و شاداب و آبدار است گویی که همه ی روزهای او بهار است.

18/ اما عشق و محبت در دل تو به گلزاری خزان زده می ماند که پژمرده است.

19/ درخت مهربانی تو بی ثمر و بی بار است گل و برگ هایش ریخته و تنها خارهایش باقی مانده.

20/ من مانند شاخه ای هستم که در بهار نیازمند باران هستم تو مانند هوای ابری و بارانی هستی. ( ولی نم باری )

21/ ای معشوق زیبای من تا زمانی که زنده هستم هرگز امیدم را از تو قطع نمی کنم.

22/ از زمانی که عشق، صبر و بردباری را از دل من دور کرده تنها امید وصال تو مرا زنده نگه داشته است.

23/ سوز جدایی یکباره مرا از پا در نمی آورد زیرا امید وصال تو این سوز را از بین می برد.

24/ اگر امید من از بین برود یک ساعت هم نمی توانم زنده بمانم.