خواندن چگونه کنشى
است؟
خواندن، فرایند دریافت معناى
واژگان مکتوب است. خواندن فرایند درک یک متن از راه رمزخوانى است. خواندن چنانچه
تنها به رمزخوانى مکانیکى واژگان بیانجامد و درک آنها را درپى نداشته باشد، بىنتیجه
است و بدون آن که کنشهاى بعدى را به همراه داشته باشد، در همان نقطه به پایان مىرسد.
اما اگر خواندن با درک عمیق مطلب همراه باشد، کنشهاى بعدى همچون ایجاد لذت،
پاسخگویى به پرسشها و کنجکاویها، ایجاد تخیل، ایجاد سنجش و ایجاد تفکر را در پى
خواهدداشت. به این گونه خواندن، خواندن خلاق مىگویند. هنگامى که کودک الفباى
زبانى را مىآموزد و در پى آن خواندن واژهها را فرا مىگیرد، به مهارت خواندن از
راه کدهاى نوشتارى که همان الفبا هستند، دست یافته است. اما رمزخوانى کدهاى نوشتارى
به تنهایى نمىتواند درک مطلب و در پى آن روانخوانى را به همراه داشته باشد. براى
خواندن خلاق یا به عبارت دیگر، درک مطلب و ایجاد کنشهاى متوالى، ذهن خواننده باید
در مراحل خواندن فعال باشد و با متن درگیر شود.
یادگیرى خواندن از چه هنگام آغاز مىشود؟ از
هنگامى که کودک با زبان نوشتارى در دنیاى پیرامون خود برخورد مىکند، فرایند
یادگیرى خواندن آغاز مىشود. بین مهارتهاى گفتارى و خواندن و نوشتن پیوند نزدیکى
وجود دارد. یادگیرى خواندن به همان دلیلى آغاز مىشود که کودک حرف زدن را یاد مىگیرد.
هنگامى که کودک تلاش مىکند از محیط خودآگاه شود، به سرعت در حال آگاه شدن از ارزش
ارتباطات است. بنابراین هر چه زودتر خواندن را با کودک آغاز کنید، او زودتر مهارتهاى
اولیه براى رسیدن به مرحلهى خواندن خلاق و عمیق را کسب خواهد کرد. خواندن خلاق
روندى است که از ابتداى تولد آغاز مىشود. کودک واژهها را که از آواهاى گوناگون
تشکیل شده است، مىشنود، آنها را به ذهن مىسپارد، سپس تعمیمشان مىدهد، به
تدریج معنى جملهها را که از ترکیب واژهها ساخته شدهاند، درک میکند و جایگاه
فاعل، مفعول و فعل را مىشناسد.با پشت سرگذاشتن این روند چند ساله، در آغاز آموزش
رسمى، به هنگام آموزش الفبا ( رمز خوانى متن )، با یک نگاه گذرا به متن، واژههایى
را که با ماهیت آنها به خوبى آشنا شده است، حدس مىزند و به راحتى مىخواند. در
چنین شرایطى کودک نیاز به مکث روى تکتک صداها و آواها ندارد. او با پیشبینى و
حدس خود که براساس درک معنا به وجود آمده است، متن را به شکلى روان مىخواند.با
توجه به آنچه گذشت دربارهی تدریس خواندن در آغاز، آمادگی خواندن، و پیشنیازهای خواندن
چه نتیجهگیری میتوان کرد؟ درصدی از کودکان خواندن را بدون تدریس رسمی میآموزند.
با این حال به نظر نمیرسد میان اینان و دیگر کودکان اختلافی کیفی وجود داشتهباشد.
برای اکثر کودکان، یادگیری خواندن مستلزم تدریس رسمی است، و در فرهنگهای مختلف
سال شروع تدریس رسمی به اندازه دو سال نوسان دارد. این اختلافهای فرهنگی در مورد
شروع آموزش رسمی خواندن با آن آمادگی خواندن که در طبیعت فرد پیشاپیش برنامهریزی
شده مغایرت دارد. اگر ما چنین عقیدهای را در مورد آمادگی خواندن جدی بگیریم( یعنی
تصور کنیم همهی کودکان پیش از آنکه بتوانیم خواندن به آنها بیاموزیم باید به
مرحله معینی از رشد شناختی رسیدهباشند)، پس باید در فرهنگ هایی که خواندن را
زودتر آغاز میکنند؛ توقع مسائل بیشتری را داشتهباشیم تا در فرهنگهایی که خواندن
را دیرتر آغاز میکنند. یعنی باور کردن
این حرف دشوار است که همهی کودکان در انگلستان پیش از شروع خواندن به مطلوبترین
حالت « آمادگی» رسیدهاند یا از لحاظ شناختی پیشرفتهتر از کودکان در دیگر فرهنگ
ها هستند. با این همه، میزان و اندازهی مسائل خواندن در انگلستان مشابه میزان
مسائل در ایالات متحدهی آمریکا است. این تفاوتها می رساند که انتظارات فرهنگی
عامل مهمی در تعیین زمانی است که کودکان خواندن را آغاز میکنند.به هر حال، در
مورد اینکه کودکان را در چه سنّی میتوان به طرزی مفید خواندن آموخت، باید محدودیتهای
رشدی وجود داشتهباشد. شواهد نشان میدهد تلاش برای آموزش خواندن در سنین بسیار
پایین فواید دراز مدت معدودی در پی
داردزیرا آنهایی که دیر شروع میکنند به مجردی که آموزش خواندن را آغاز کردند،
غالباً خود را به آنهایی که زودتر پیشرفتهایی کسب کردهاند میرسانند. و شواهدی
وجود دارد که کودکانی که دیرتر شروع کردهاند این تاخیر تا حدود هفت سالگی اثرات
جنبی حادّی ندارد. بنابراین ما میمانیم و معمایی بسیار جالب در مورد مناسبترین
نقطهای که تدریس رسمی خواندن آغاز میشود، اما به نظر میرسد تدریس مستقیم خواندن
بیش از صرف وقت روی تمرین هایی برای آمادگی خواندن، که ممکن است مستقیماً به
خواندن مرتبط باشد یا نباشد، سودمند است.