پیچک

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اگر در کسى خصلتى شگفت دیدید ، همانند آن را انتظار برید چه طبیعت او وى را بر انگیزاند دیگر بار ، بر کردن چنان کار . [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
علی کاظمی[10]
علی کاظمی- کارشناس ارشد آموزش زبان فارسی- تهران

خبر مایه

 

 

« موسی و شبان »

1/ موسی چوپانی را در راه دید که می گفت: ای خدا و ای پروردگار

2/ تو کجا هستی تا من چاکر تو باشم برایت کفش بدوزم و سرت را شانه کنم.

3/ دست تو را ببوسم و پای تو را مالش دهم و به هنگام خواب جای خواب تو را جاروب کنم.

4/ ای خدایی که تمام بزهای من فدای تو شوند. ای خدایی که به یادت من فریاد می کشم و آواز سر می دهم.

5/ بدین ترتیب چوپان سخنان بیهوده می گفت. موسی به او گفت: ای فلانی با چه کسی هستی؟

6/ چوپان گفت: با آن کسی که ما را آفرید و این زمین و آسمان از او وجود یافته است.

7/ موسی گفت: آگاه باش که گستاخ شده ای تو به خدا ایمان نیاورده ای بلکه کافر شده ای.

8/ این چه سخنان بیهوده و کفر آمیز است. پنبه ای در دهان خود بفشار.

9/ کفش چرمی و پاپیچ شایسته ی توست. چنین چیزهایی در مورد خداوند که همچون آفتاب است هرگز شایسته نیست.

10/ اگر سکوت نکنی قهر خداوند مانند آتشی می آید و مردم را می سوزاند.

11/ چوپان گفت: ای موسی تو مرا ساکت کردی و از گفته هایم مرا پشیمان کردی و جانم را به آتش کشیدی.

12/ لباسش را پاره کرد و آهی گرم از سینه برآورد و به سمت بیابان حرکت کرد و رفت.

13/ از جانب خدا بر موسی وحی نازل شد که ای موسی بنده ی ما را از ما جدا کردی.

14/ تو برای این آمدی که مردم را به ما پیوند بدهی نه این که آنان را از ما دور کنی.

15/ من در وجود هر کسی خلق و خویی قرار داده ام و به هر کسی شیوه و اصطلاحی داده ام.

16/ وقتی موسی این سخنان ملامت بار را از خداوند شنید در بیابان به جستجوی چوپان دوید.

17/ سرانجام او را پیدا کرد و گفت: مژده بده که وحی نازل شد.

18/ برای بیان حرف دلت در پی روش خاصی نباش و هر چه دل اندوهگین تو می خواهد بازگو کن.